تو پست قبلی راجع به دلایلی نوشتم که به نظرم ایران برای من جایی برای موندن نداره. دلایلی که فکر میکردم آیندم با این شرایط نمیتونه به اون چیزی که تو ذهنم دارم نزدیک بشه. اگرچه نوشتن در مورد این مسائل خیلی سخت تر از قبل شده برام ولی تو این پست نسبتا کوتاه چند تا از دلایلی که فکر میکنم کشور پدریم(به قول ژاپنی ها) یا کشور مادریم(به قول روس ها!) بهترین جا واسه زندگی کردن هست رو ذکر میکنم.

اما قبلش می خوام سال نو رو به هر کسی که داره این مطلب رو میخونه تبریک بگم. امیدوارم سال جدید سالی پر از سلامتی، موفقیت و رسیدن به آرزوهای قشنگ باشه. امیدوارم حال و هوای عیدتون مثل بچگیاتون باشه! نمیدونم واسه من چرا این عید به قشنگی و هیجان انگیزی عیدای قبلی نیست!

اما بعد، دلایلی که به نظرم ایران محل مناسبی واسه زندگی هست بدون ترتیب خاصی اینا هست: 1- خونواده م. پدر و مادرم و دینی که اگه پیششون نباشم قطعا نمیتونم ادا کنم. شهری که توش بزرگ شدم و عمده خاطراتم رو با اون و آدمای توش دارم.میدونم هیچ جای دیگه ای نمیتونه این حس صمیمیت رو برای من داشته باشه. هیچ زبون دیگه ای برام به اندازه فارسی لذت بخش و راحت نیست و هیچ فرهنگی برام ملموس تر و گرم تر از فرهنگ ایرانی نیست! 2- حال و هوای رمضان و سفره های سحری و افطاری، نوای دعای سحر و اتمسفر فوق العاده ای که بعید میدونم جای دیگه پیدا کنم. حال و هوای الهی شب های قدر و روز عید فطر! 3- حال خوبی که تو بعضی زمان های مخصوص سال مثل همین نوروز دارم. دوستانی دارم که الان هر کدومشون یه گوشه دنیان. یکی فرانسه، یکی آمریکا، یکی کانادا و... همشون بهم گفتن اگه سفره هفت سینی داری و کنار خونواده هستی خدارو شکر کن! 

یه بزرگی میگفت: نعمت های خدا مثل جنگلی هستند که تا وقتی توش هستی زیباییاشو نمیبینی و وقتی ازش خارج شدی میفهمی چه جای زیبایی بودی؛ شاید من هم هنوز نفهمیدم غرق چه نعمت هایی هستم! ولی خب چون هیچ عزمی برای حل خیلی از مشکلات نمیبینم واقعا نمیتونم مواردی مثل خدمت به هموطن و... رو فعلا تو لیست بالا بذارم!
 
به عنوان یک آپدیت یا یه خبر بی اهمیت اینو بگم که یکی دو ماهی هست از وضعیت بلاتکلیفی، بی هدفی و ناامیدی خارج شدم و یه هدف بزرگ پیدا کردم. شاید در آینده بیشتر در موردش نوشتم.